۲۵۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۳۲۳

آبرو جوئی بیا از ما بجو
دل به دریا ده بیا دریا بجو

دو جهان بگذار تا یکتا شوی
آنگهی یکتای بی همتا بجو

رند مستی گر همی خواهی بیا
در خرابات مغان ما را بجو

دیده بگشا نور چشم ما نگر
عین ما در دیدهٔ بینا بجو

ما به دست زلف او دادیم دل
در سر ما مایهٔ سودا بجو

در عدم ما را حضوری بس خوش است
گر حضوری بایدت آنجا بجو

هر چه می بینی از او دارد نصیب
نعمت الله از همه اشیا بجو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۲۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.