۲۲۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۳۲۵

گنج او در کنج دل ای جان بجو
جان فدا کن حضرت جانان بجو

سینهٔ بی کینهٔ ما را طلب
مخزن اسرار آن سلطان بجو

نقش می بندم خیال این و آن
ترک این و آن بگو و آن بجو

زلف کافر کیش را بر باد ده
نور روی او ببین ایمان بجو

دُرد دردش نوش کن شادی ما
غم مخور از درد او درمان بجو

جنت المأوی اگر خواهی بیا
مجلس رندان و سرمستان بجو

نعمت الله جو که تا یابی همه
شکر این نعمت از آن یاران بجو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۲۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.