۲۶۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۳۴۲

قول ما حق است از حق می شنو
نه مقید بلکه مطلق می شنو

از زبان هر چه آن دارد وجود
گوش کن سرّ انا الحق می شنو

عاشق و معشوق مشتق شد ز عشق
راز این مصدر ز مشتق می شنو

یک زمان با ما درین دریا درآ
حال بحر ما ز زورق می شنو

مجلس رندان ما با رونق است
قصهٔ مستان به رونق می شنو

ما و حق گر عقل گوید گو بگو
من نگویم قول احمق می شنو

گفتهٔ مستانهٔ سید بخوان
از همه اشیا تو صدّق می شنو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۴۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.