۲۴۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۳۴۳

عالم منور است به نور جمال او
داریم ما کمال ولی از کمال او

نقش خیال اوست که بر دیده رو نمود
در خواب دیده ایم از آن رو خیال او

آب حیات ماست که نوشند تشنگان
سرچشمهٔ خوشی بود آب زلال او

رندیم و لاابالی و نوشیم می مدام
نه بادهٔ حرام شراب حلال او

هر زنده ای که جان عزیزش ازو بود
جاوید باشد او و نباشد زوال او

مستی که اصل او بُود از کوی می فروش
جاوید باشد او و نباشد زوال او

سید یکیست در دو جهان مثل او کجاست
هرگز ندیده دیدهٔ مردم مثال او
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۴۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.