هوش مصنوعی: این متن عرفانی از مولانا یا یکی از شاعران صوفی‌مسلک است که به وحدت وجود و فنا در عشق الهی اشاره دارد. شاعر از مستی عشق و غرق شدن در دریای بی‌پایان وجود الهی سخن می‌گوید و از بین رفتن خود در این عشق و دیدن تنها او در همه چیز را توصیف می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی اصطلاحات عرفانی مانند 'مستی' و 'خراب' نیاز به تفسیر دارند.

غزل شمارهٔ ۱۳۶۱

این و آن در آرزوی او و او
با همه یک رو نشسته روبرو

غیر نور او ندیده چشم ما
گرچه گشته گر به عالم کو به کو

غرقهٔ دریای بی پایان شدیم
عین ما از ما در این دریا بجو

عقل مخمور است و ما مست وخراب
گفتهٔ مخمور با مستان مگو

یک زمان با ما درین دریا نشین
گرد هستی را چو ما از خود بشو

سهل باشد هر که او بیند به خود
ما نمی بینیم جز او را به او

سیدم زلف سیادت برفشاند
مجمع صاحبدلان شد مو به مو
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۶۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.