۳۶۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۱۱۰

بانگ بَرآمَد زِ خَراباتِ من
چَرخْ دوتا شُد زِ مُناجاتِ من

عاقِبَةَ الْاَمْر ظَفَر دَررَسید
یار دَرآمَد به مُراعاتِ من

یا رَب یا رَب که چه سان می‌کُند
دِلْبَرِ بی‌کُفوْ مُکافاتِ من

طاعت و ایمان کُند آن کیمیا
غَفلَت و اِنْکار و جنایاتِ من

قصر دَهَد از پِیِ تَقصیرِ من
زَلّه دَهَد از پِیِ زَلّاتِ من

جوش نَهَد در دلِ دریا و کوه
از تَبِشِ روزِ مُلاقاتِ من

گَر نَبُدی پَرده، خیالاتِ خَلْق
سوخته بودی زِ خیالاتِ من

در سِپَهِ جانْ زَنَدی زَلزَله
طَبْل و عَلَم، نَعْره و هَیهاتِ من

در اُفُقِ چَرخْ زدی شُعله‌ها
نیم شَبانْ آتشِ میقاتِ من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۰۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.