هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن عقل در کوی عشق مانند گدایی سرگردان توصیف شده است. شاعر از مستی و بیخبری در عشق سخن میگوید و به نقش خیال و گردش پرگار دور نقطهٔ دل اشاره میکند. همچنین، از تأثیر می و جام بر حال و هوای خود میگوید و بیان میکند که هر کس مانند او در دریای عشق غوطهور شده باشد، از می و جام با خبر است. در پایان، شاعر به مقام والای «سید ما» اشاره میکند و میگوید هر کس غلام او شود، در همه جا معتبر میگردد.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عرفانی و شاعرانهای است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد. همچنین، اشارههایی به مستی و عشق دارد که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربهٔ بیشتری دارد.
غزل شمارهٔ ۱۳۹۱
عقل در کوی عشق سرگشته
چون گدائیست در به در گشته
خبری یافته ز میخانه
زان خبر مست و بی خبر گشته
دیده نقش خیال او دیده
آب از آن روش در نظر گشته
همچو پرگار گرد نقطهٔ دل
سالها جان ما به سر گشته
از می و جام با خبر باشد
هر که چون ما به بحر و بر گشته
ساغر می مدام می نوشتم
لاجرم حال ما دگر گشته
هر که گشته غلام سید ما
در همه جای معتبر گشته
چون گدائیست در به در گشته
خبری یافته ز میخانه
زان خبر مست و بی خبر گشته
دیده نقش خیال او دیده
آب از آن روش در نظر گشته
همچو پرگار گرد نقطهٔ دل
سالها جان ما به سر گشته
از می و جام با خبر باشد
هر که چون ما به بحر و بر گشته
ساغر می مدام می نوشتم
لاجرم حال ما دگر گشته
هر که گشته غلام سید ما
در همه جای معتبر گشته
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۹۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.