هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از زبان شاعری است که از عشق و مستی معنوی سخن می‌گوید. او از می‌خواهد تا مست شود و رموز عشق را بشنود. شاعر بیان می‌کند که بقای حقیقی از آنِ حق است و بقیه امور دنیوی بهانه‌ای بیش نیستند. او عشقبازی را کار دل خود می‌داند و از جاودانگی عشق سخن می‌گوید. همچنین، به فنا شدن در عشق و یگانگی در دو جهان اشاره می‌کند. در پایان، از مطرب می‌خواهد تا نوایی عاشقانه بنوازد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مستی و مفاهیم انتزاعی عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۱۳۹۸

ساقی بده آن می شبانه
مستم کن ازین شرابخانه

بشنو تو رموز عشقبازان
کان است نشان و این نشانه

داریم بقای مطلق از حق
باقی همه کارها بهانه

کار دل ماست عشقبازی
از دولت عشق جاودانه

پروانهٔ جان ما روان سوخت
چون آتش عشق جاودانه

گر میل کنار یار داری
جانست بیار در میانه

از هستی خود چو نیست گشتی
در هر دو جهان توئی یگانه

دامی است وجود آدم ای یار
مائیم شکار و روح دانه

مطرب بنواز قول سید
وز نغمهٔ ساز عاشقانه
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۹۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.