هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حالت سرمستی و عشق می‌پردازد که در آن شاعر از عشق و مستی سخن می‌گوید و عقل را به کناری می‌نهد. او از خرابات و میخانه به عنوان بهشت جاودان یاد می‌کند و عشق را مانند شمع و پروانه توصیف می‌نماید. در پایان، از مطرب عشاق می‌خواهد تا ساز عاشقان بنوازد و قول مستانه بخواند.
رده سنی: 18+ محتوا شامل مفاهیم عرفانی و اشاره به شراب و مستی است که ممکن است برای مخاطبان زیر 18 سال نامناسب باشد. همچنین، درک عمیق این مفاهیم نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۱۴۰۰

درآمد ترک سرمستی که غارت می کند خانه
چنان مستست کز مستی نداند خویش بیگانه

خراباتست و من سرمست و ساقی جام می بر دست
بهشت جاودان ما بود این کنج میخانه

ز عشقش آتشی افروخت جان عاشقان را سوخت
وجود ما و عشق او مثال شمع و پروانه

برو ای عقل سرگردان که من مستم تو مخموری
سخن از غیر میگوئی مرا با غیر پروانه

درین بزم ملوکانه نشسته جان و جانانه
نشسته جان و جانانه در این بزم ملوکانه

اگر جانست حیرانست و گر دل والهٔ عشقست
اگر علمست نادانست و گر عقلست دیوانه

بیا ای مطرب عشاق و ساز عاشقان بنواز
حریف نعمت الله شو بخوان این قول مستانه
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۹۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.