۲۲۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۴۰۱

درآ در مجلس رندان ببین این ذوق مستانه
رهاکن گوشهٔ خلوت بیا در کنج میخانه

طلب کن عشق سرمستی که او ساقی یارانست
چه میجوئی ز عقل آخر که حیرانست و دیوانه

خیال عقل و عشق او هوای ذره و خورشید
کمال علم و وصل او حدیث شمع و پروانه

مرید پیر خمّارم خم میخانه می نوشم
به نزد من چو من رندی چه باشد جام پیمانه

دوای دردمندان را ز گنج کنج دل می جو
که درد عشق او گنجست و دل کنجیست ویرانه

در میخانه را بگشا صلا دادیم رندان را
خراباتست و مطرب عشق و ساقی مست و جانانه

بیا ای ساقی رندان که دور نعمت الله است
حریفانند می گردان زهی بزم ملوکانه
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۰۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.