۲۴۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۴۰۴

جان ز جانان دریغ دارم نه
دل به غیری دگر گذارم نه

هر چه دارم امانت عشق است
جز بدان حضرتش سپارم نه

در خرابات همدم جامم
هیچ همدم چو جام دارم نه

ساقیم او و می محبت او
دست از می خوری بدارم نه

دیده روشن به نور طلعت اوست
غیر او در نظر نگارم نه

به جز از تخم دوستی تخمی
در زمین دلم بکارم نه

نفسی بی هوای سید خویش
در همه عمر خود برآرم نه
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۰۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.