۲۳۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۴۱۸

از همه آئینه پیدا آمده
نور او درچشم بینا آمده

آن یکی ظاهر شده در هر یکی
هر یکی بنگر که یکتا آمده

بحر در جوشست و رو دارد به ما
آبروی ما بر ما آمده

مجلس عشقست و رندان در حضور
ساقی سرمست تنها آمده

از ولایش ما ولایت یافتیم
حکم ما از ملک بالا آمده

قطره ای بودیم ما بحری شدیم
این چنین دُری ز دریا آمده

نعمت الله رو به میخانه نهاد
میل ما کرده به مأوی آمده
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۱۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.