۲۳۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۴۱۹

سایه و همسایه پیدا آمده
صورت و معنی هویدا آمده

دیدهٔ ما روشن است از نور او
نور او در چشم بینا آمده

قطره و بحر و حباب از ما بجو
زان که جمله عین دریا آمده

خوش بلائی می کشم از عشق او
این بلا بر ما ز بالا آمده

تا نماند هیچ رندی در خمار
ساقی مستی بر ما آمده

سید و بنده به هم آمیخته
هر دو تا گوئی که یکتا آمده
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۱۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.