هوش مصنوعی: این متن شعری است که از عشق و مستی سخن می‌گوید. شاعر از حضور یک شخصیت رند و مست در شرابخانه یاد می‌کند که با جام باده در دست، همچون سلطان و سپاهش در دل خرابه‌های عشق جای گرفته است. او بر تخت دل نشسته و جان را به خدمت خود گرفته است. در اطراف او هزاران سید خراب و افتاده دیده می‌شوند.
رده سنی: 18+ متن دارای مضامین عرفانی و نمادین مرتبط با شراب و مستی است که ممکن است برای مخاطبان زیر 18 سال نامناسب یا نامفهوم باشد. همچنین، درک عمیق این مفاهیم نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۱۴۲۳

آن کیست کلای کج نهاده
بر بسته میان و برگشاده

بگشوده در شرابخانه
مستانه صلای عام داده

رندانه درآمده به مجلس
بر دست گرفته جام باده

سلطان خود و سپاه خویشست
گه گشته سوار و گه پیاده

در کنج دل خرابهٔ ما
گنجی ز محبتش نهاده

شاهانه به تخت دل نشسته
جان همچو غلام ایستاده

بر هر طرفش هزار سید
هستند خراب و اوفتاده
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۲۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.