۲۸۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۴۳۲

فارغ است این ساقی ما از همه
باز آورده است ما را از همه

روز امروز است دیشب در گذشت
بگذر از فردا و فردا از همه

آبرو گر بایدت با ما نشین
ما ز دریا جو و دریا از همه

عارفانه شرح اسما را بخوان
یک مسما جو و اسما از همه

ای که گوئی از که جویم کام خود
از همه اشیا و اشیا از همه

سر بنه بر خاک پای عاشقان
تا شود جای تو بالا از همه

نعمت الله رند سرمستی خوش است
در دو عالم اوست یکتا از همه
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۳۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.