۲۴۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۴۳۷

هر بنده که سوی شه برد راه
هم شاد بود به دولت شاه

ما شاه درون پرده دیدیم
دیگر نرویم سوی خرگاه

ای شاه تو قرص آفتابی
ما خاک محقریم در راه

تو جان طلبی و ما نخواهیم
هستیم در این سخن به اکراه

ما زان تو ایم هر چه داریم
العبد و ماله لمولاه

هست از نظر تو ناظر حق
سلطان دو کون نعمت الله
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۳۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.