۲۲۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۴۳۸

راهیم و رهنمائیم هم رهرویم و همراه
هم سیدیم و بنده هم چاکریم و هم شاه

جام می لطیف است این جسم و جان که داریم
در باطن آفتابیم در ظاهریم چون ماه

گاهی چنین که بینی بر تخت چون سلیمان
گاهی چنانکه دانی چون یوسفیم در چاه

رندیم و لاابالی سرمست در خرابات
با ساقئی حریفیم دایم به گاه و بیگاه

در راه بی کرانه ما می رویم دایم
گر عزم راه داری ما با تو ایم همراه

ای بنده بندگی کن تا پادشاه گردی
زیرا که پادشاهند این بندگان درگاه

توقیع آل دارد حکم ولایت ما
باشد نشان آن حکم بر نام نعمت الله
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۳۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.