۳۰۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۴۵۶

می حلالت باد اگر در بزم رندان خورده ای
نوش جانت باد اگر باد باده نوشان خورده ای

قوت جان و قوت دل دُردی درد است ای عزیز
قوت و قوت خوشی داری اگر آن خورده ای

در خرابات فنا جام بقا را نوش کن
تا توان گفتن که می با می پرستان خورده ای

ای دل سرمست من جانم فدا بادت که باز
می ز جام جان و نقل از بزم جانان خورده ای

نعمت فردوس اعلی نیست قدرش پیش تو
گوئیا نزل خوشی از خوان سلطان خورده ای

غم مخور گر خورده ای از عشق او جام شراب
کان می پاک حلال است و به فرمان خورده ای

یا حریف نعمت اللهی که این سان سرخوشی
یا ز خم خسروانی می فراوان خورده ای
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۵۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.