۲۵۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۴۷۶

حرف جام شراب اگر دانی
نسخهٔ جسم و روح برخوانی

صورتا ساغری و معنی می
ظاهراً این و باطناً آنی

عشق و معشوق و عاشق خویشی
دل و دلدار و جان و جانانی

چون سر زلف او پریشان شو
جمع می باش از پریشانی

در نظر نور دیدهٔ خلقی
گرچه از نور دیده پنهانی

هر چه خواهی ز خود طلب می کن
که توئی هر چه خواهی ار دانی

شادی روی نعمت الله نوش
می وحدت ز جام سبحانی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۷۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.