۲۲۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۴۹۲

حال او از بشر چه می پرسی
قصهٔ خیر و شر چه می پرسی

لب شیرین او به ذوق ببوس
لذت نیشکر چه می پرسی

آفتابی چو رو به ما بنمود
از جمال قمر چه می پرسی

جسم و جان است جام و می با هم
سخن از بحر و بر چه می پرسی

غیر او نیست هر چه هست یکیست
ای برادر دگر چه می پرسی

خبر عاشقان ز عقل مپرس
خبر از بی خبر چه می پرسی

گنج اسما ز نعمت الله جو
کیسهٔ سیم و زر چه می پرسی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۹۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.