هوش مصنوعی:
این متن عاشقانه به بیان احساسات شاعر نسبت به معشوق میپردازد. شاعر عشق و دلباختگی خود را با تشبیههای زیبا مانند «مهر رویش در دل ما همچو روحی در تنی» و «عشق او در جان ما چون آتشی در مجمری» توصیف میکند. او از جمال معشوق، دلبریهایش و تأثیر عمیق این عشق بر زندگی خود سخن میگوید.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و استفاده از استعارههای پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند عشق و دلباختگی افراطی برای سنین پایینتر نامناسب است.
غزل شمارهٔ ۱۵۰۰
جان چه باشد گر نباشد عاشق جان پروری
دل چه ارزد گر نورزد مهر روی دلبری
من چه بازم گر نبازم عشق یار نازکی
باده نوشی جان فزائی دلبری مه پیکری
دیده تا دیده جمالش در خیالش روز و شب
بی سر و پا سو به سو گردیده در هر کشوری
خسرو شیرین خوبان جهان یار من است
فارغ است از حال فرهاد غریبی غمخوری
مهر رویش در دل ما همچو روحی در تنی
عشق او در جان ما چون آتشی در مجمری
دیدهٔ تر دامنم تا می زند نقشی بر آب
در نظر دارد خیال عارض خوش منظری
سید ار داری سر سوداش سر در پا فکن
تا نباشد بر سر کویش ز تو دردسری
دل چه ارزد گر نورزد مهر روی دلبری
من چه بازم گر نبازم عشق یار نازکی
باده نوشی جان فزائی دلبری مه پیکری
دیده تا دیده جمالش در خیالش روز و شب
بی سر و پا سو به سو گردیده در هر کشوری
خسرو شیرین خوبان جهان یار من است
فارغ است از حال فرهاد غریبی غمخوری
مهر رویش در دل ما همچو روحی در تنی
عشق او در جان ما چون آتشی در مجمری
دیدهٔ تر دامنم تا می زند نقشی بر آب
در نظر دارد خیال عارض خوش منظری
سید ار داری سر سوداش سر در پا فکن
تا نباشد بر سر کویش ز تو دردسری
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۹۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.