هوش مصنوعی: این متن عاشقانه و عرفانی به بیان درد و درمان عشق می‌پردازد. شاعر از عشق به عنوان تنها درمان دردهای خود یاد می‌کند و وجود هیچ موجودی را خالی از جود معشوق نمی‌بیند. او از مستی و بی‌خودی در خرابات عشق سخن می‌گوید و پند دیگران را برای مستان بی‌فایده می‌داند. شاعر از جام می و آینه به عنوان نمادهایی برای شناخت معشوق یاد می‌کند و عشق خود را آتشی می‌داند که بوی خوشی از آن برمی‌خیزد. در پایان، او از طلسم گنج سلطانی و معمای پرمعنی سخن می‌گوید که تنها سید می‌تواند آن را بگشاید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از نمادهایی مانند جام می و خرابات ممکن است نیاز به درک ادبی و فرهنگی بالاتری داشته باشد.

غزل شمارهٔ ۱۵۳۴

اگر نه درد او بودی دوای دل که فرمودی
و گر نه عشق او بودی طبیب ما که می بودی

خیالش نقش می بندم به هر حالیکه پیش آید
نیابم خالی از جودش وجود هیچ موجودی

بیا و نوش کن جامی ز دُرد درد عشق او
که غیر از دُرد درد او ندیدم هیچ بهبودی

خراباتست و ما سرمست و ساقی جام می بر دست
مده تو پند مستان را ندارد پند تو سودی

اگر نه جام می بودی که از ساقی خبر دادی
و گر نه آینه بودی به ما او را که بنمودی

بنه بر آتش عشقم که تا بوی خوشی یابی
بسوزانم کزین خوشتر نیایی در جهان عودی

طلسم گنج سلطانی معمائیست پر معنی
اگر نه سیدم بودی معما را که بگشودی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۳۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.