هوش مصنوعی:
این شعر عرفانی-غنایی از نعمت الله، شاعر و عارف ایرانی، با درخواست از ساقی برای نوشیدن شراب به عنوان نمادی از وصلت با معشوق حقیقی (خدا) آغاز میشود. شاعر با توصیف حالات عاشقانه، مستی معنوی و بیخودی، از ساقی میخواهد تا با جرعهای شراب، دردهایش را درمان کند. او بزم عشق را محفل عاشقان سرمست میداند و نوشیدن باده را تجلی خداوند توصیف میکند. در پایان، حضور ساقی را به عنوان همدمی خوشیار ستایش میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عرفانی عمیق و استعارههای شراب و مستی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی مضامین مانند «اوباشی» و «مستی» نیاز به بلوغ فکری برای درک تمثیلهای عرفانی دارند.
غزل شمارهٔ ۱۵۶۱
از برای خدا بیا ساقی
بده آن جام جانفزا ساقی
عاشق و رند و مست و اوباشیم
نظری کن به حال ما ساقی
نفسی بی شراب نتوان بود
پرکن آن جام می بیا ساقی
درد ما را به جرعهٔ دردی
خوش بود گر کنی دوا ساقی
بزم عشقست و عاشقان سرمست
عقل بیگانه آشنا ساقی
در بهشتیم و باده می نوشیم
می تجلی بود خدا ساقی
نعمت الله حریف و می در جام
خوش حضوری است خاصه با ساقی
بده آن جام جانفزا ساقی
عاشق و رند و مست و اوباشیم
نظری کن به حال ما ساقی
نفسی بی شراب نتوان بود
پرکن آن جام می بیا ساقی
درد ما را به جرعهٔ دردی
خوش بود گر کنی دوا ساقی
بزم عشقست و عاشقان سرمست
عقل بیگانه آشنا ساقی
در بهشتیم و باده می نوشیم
می تجلی بود خدا ساقی
نعمت الله حریف و می در جام
خوش حضوری است خاصه با ساقی
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۶۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.