۱۱۲۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۱۳۷

آن کونِ خَر کَزْ حاسِدی، عیسی بُوَد تَشویشِ او
صد کیرِ خر در کونِ او، صد تیزِ سگ در ریشِ او

خَر صیدِ آهو کِی کُند؟ خَر بویِ نافه کِی کَشَد؟
یا بولِ خَر را بو کُند، یا گُه بُوَد تَفتیشِ او

هر جویِ آب اَنْدَر رَوَد آن ماده خَر بولی کُند
جو را زیان نَبْوَد، ولی واجِب بُوَد تَعْطیشِ او

خَر ننگ دارد زان دَغَل، از حَق شِنو بَلْ هُمْ اَضَلّ
ای چون مُخَنَّث غُنْجِ او، چون قَحْبِگانْ تَخْمیشِ او

خامُش کُنم تا حَق کُند او را سِیَه رویِ اَبَد
من دست در ساقی زَنَم، چون مَستَم از تَجْمیشِ او
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۳۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.