هوش مصنوعی: این متن شعری است که عشق و زیبایی را ستایش می‌کند و تأثیرات شگفت‌انگیز آن را بر طبیعت و انسان توصیف می‌کند. شاعر از عشق به عنوان نیرویی قدرتمند یاد می‌کند که همه چیز را دگرگون می‌سازد و به زندگی معنا می‌بخشد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۱۳۸

ای عشق تو موزون‌تَری، یا باغ و سیبِستانِ تو؟
چَرخی بِزَن ای ماهِ تو جانْ بَخشِ مُشتاقانِ تو

تَلْخی زِ تو شیرین شود، کُفر و ضَلالَت دین شود
خارِ خَسَکْ نسرین شود، صد جانْ فِدایِ جانِ تو

در آسْمان دَرها نَهی، در آدمی پَرها نَهی
صد شور در سَرها نَهی، ای خَلْقْ سَرگَردانِ تو

عشقا چه شیرین خوسْتی، عشقا چه گُلْگون روسْتی
عشقا چه عِشرَت دوستی، ای شادیِ اَقْرانِ تو

ای بر شقایقْ رنگِ تو، جُمله حَقایِقْ دَنگِ تو
هر ذَرّه را آهنگِ تو، در مَطْمَعِ اِحْسانِ تو

بی‌تو همه بازارها، پَژمُرده اَنْدَر کارها
باغ و رَز و گُلْزارها، مُسْتَسْقیِ بارانِ تو

رَقص از تو آموزد شَجَر، پا با تو کوبَد شاخِ تَر
مَستی کُند بَرگ و ثَمَر، بر چَشمهٔ حیوانِ تو

گَر باغ خواهد اَرْمغانْ از نوبَهارِ بی‌خَزان
تا بَرفَشاند بَرگِ خود بر بادِ گُل اَفْشانِ تو

از اَخْتَرانِ آسْمان، از ثابِت و از سایره
عار آید آن اِسْتاره را کو تافت بر کیوانِ تو

ای خوش مُنادی‌هایِ تو، در باغِ شادی‌هایِ تو
بر جایِ نانْ شادی خورَد جانی که شُد مهمانِ تو

من آزمودم مُدّتی، بی‌تو ندارم لَذَّتی
کِی عُمر را لَذَّت بُوَد بی‌مِلْحِ بی‌پایانِ تو؟

رفتم سَفَر، بازآمدم، زآخِر به آغاز آمدم
در خواب دید این پیلِ جانْ صَحرایِ هِنْدُستانِ تو

صَحرایِ هِنْدُستان تو، میدانِ سَرمَستانِ تو
بِکْرانِ آبِسْتان تو، از لَذَّتِ دَستانِ تو

سودم نشُد تَدبیرَها، بِسْکُست دلْ زنجیرها
آوَرْد جان را کَش کَشان تا پیشِ شادُروانِ تو

آن جا نبینم مارِدی، آن جا نبینم بارِدی
هر دَم حَیاتی وارِدی از بخششِ اَرْزانِ تو

ای کوه از حِلْمَت خَجِل، وَزْ حِلْمِ تو گُستاخْ دل
تا دَرجَهَد دیوانهٔ گُستاخ در ایوانِ تو

از بس که بُگْشادی تو دَر، در آهن و کوه و حَجَر
چون مور شُد دل رَخْنه جو در طَشت و در پَنگانِ تو

گَر تا قیامَت بِشْمُرَم، در شرحِ رویَت قاصرم
پیموده کِه تانَد شُدن زِاسْکُرّه‌یی عُمّان ِتو
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۳۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.