هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از عشق و جذبه‌های معنوی سخن می‌گوید. او از توبه‌شکنی و تسلیم در برابر معشوق الهی صحبت می‌کند و عشق را به عنوان نیرویی توصیف می‌کند که همه چیز را تحت تأثیر قرار می‌دهد. شاعر از نور و سایه، عقل و جان، و آب حیات به عنوان نمادهایی از عشق الهی یاد می‌کند و در نهایت به وحدت وجود و فنا در معشوق اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از نمادها و استعاره‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد تا بتواند به درستی درک شود.

غزل شمارهٔ ۲۱۴۷

چیست که هر دَمی چُنین می‌کَشَدم به سویِ او؟
عَنْبَر نیّ و مُشک نی، بویِ وِیْ است بویِ او

سِلْسِله‌یی‌‌ست بی‌بَها، دشمنِ جُمله توبه‌ها
توبه شِکَست، من کی اَم؟ سنگِ من و سَبویِ او

توبه شِکَست او بَسی، توبه و این چُنین کسی؟
پَرده دَرّی و دِلْبَری، خویِ وِیْ است، خویِ او

توبهٔ من برایِ او، توبه شِکَن هوایِ او
توبهٔ من گناهِ من، سوخته پیشِ رویِ او

شاخ و درختِ عقل و جان، نیست مگر به باغِ او
آبِ حَیاتِ جاودان، نیست مگر به جویِ او

عشق و نَشاط گُستری، با میْ و رَطْلِ ساغَری
می‌رَسَد از کِنارها غُلْغُل و هایْ هویِ او

مَرد که خودپَسَند شُد، همچو کَدو بلند شُد
تا نشود زِخود تَهی، پُر نشود کَدویِ او

سایه که باز می‌شود، جمع و دراز می‌شود
هست زِ آفتابِ جان، قُوَّتِ جُست و جویِ او

سایه وِیْ است و نورْ او، جمعْ وِیْ است و دورْ او
نورْ زِ عکسِ رویِ او، سایه زِ عکسِ مویِ او

ای مَهْ و آفتابِ جان، پَردَه دَری مَکُن عِیان
تا زِ فَلَک فُرودَرَد پَردهٔ هفت تویِ او

چیست دَرونِ جَیبِ من، جُز تو و من حِجابِ من
ای من و تو فَنا شُده، پیشِ بَقایِ اویِ او
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۴۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.