۴۷۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۱۴۹

ای تو خَموشِ پُرسُخَن، چیست خَبَر؟ بیا بگو
سوره هَل اَتی بِخوان، نُکتهٔ لافَتی بگو

خیمهٔ جانْ بر اوج زن، در دلِ بَحْر موج زَن
مَشکِ وجود بَردَران، تَرکِ دو سه سَقا بگو

چون که زِ خود سَفَر کُنی، وَزْ دو جهانْ گُذَر کُنی
کیست کَزو حَذَر کُنی؟ هیچ سُخَن مَخا بگو

از میِ لَعْلِ پُرگُهَر، بی‌خَبَریّ و باخَبَر
در دلِ ما بِزَن شَرَر، بر سَرِ ما بَرآ بگو

ساقیِ چَرخْ در طَرَب، مَجْلِسِ خاکْ خُشک لَب
زین دو بِزاده روز و شب، چیست سَبَب؟ مرا بگو

از دلِ چَرخ در زمین، باغ و گُل است و یاسَمین
بادِ خَزانْش در کمین، چیست چُنین؟ چرا؟ بگو

بُخل و سَخا و خیر و شَر، نیست جُدا زِیکدِگَر
نیست یکی و نیست دو، چیست یکی دو تا؟ بگو

بُلبُلِ مَست تا به کِی ناله کُنی زِ ماهِ دِیْ
ذِکرِ جَفا بَس است هِی، شُکر کُن، از وَفا بگو

هیچ دَرین دو مرحله، شُکرِ تو نیست بی‌گِله
نَقْشِ فَنا بِشو هَله، زآینهٔ صَفا بگو

جُزو بِهِل زِ کُل بگو، خارْ بِهِل زِ گُل بگو
دَرگُذَر از صفاتِ او، ذاتْ نِگَر، خدا بگو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۴۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.