هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق و دلدادگی به معشوق سخن می‌گوید. او از رنج‌ها و زخم‌هایی که در راه عشق متحمل شده است، با شادی و رضایت یاد می‌کند. شاعر معشوق را به عنوان نور چشم و ماه زندگی خود توصیف می‌کند و از تأثیر عمیق او بر زندگی خود سخن می‌گوید. در پایان، شاعر به شمس‌الدین تبریزی اشاره می‌کند و از او به عنوان درختی بلند و پربرگ یاد می‌کند که باعث شادی و سرزندگی او شده است.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌تر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد تا به درستی درک شود.

غزل شمارهٔ ۲۱۵۶

سیم بَرا زِ سیمِ تو، سیم بَرَم، به جانِ تو
وَزْ میِ نو که داده‌یی، جان نَبَرَم، به جانِ تو

زَخْمِ گِران هَمی‌کَشَم، زَخْم بِزَن که من خوشَم
گرچه دَرونِ آتشم، جُمله زَرَم، به جانِ تو

هر نَفَسی که آن رَسَد، کارِ دِلَم به جانْ رَسَد
گرچه زِ پا درآمدم، جانِ سَرَم، به جانِ تو

شکلِ طَبیبِ عشقِ تو، آمد و داد شَربَتی
خوردم از آن و هر نَفَس من بَتَرَم، به جانِ تو

نورِ دو چَشم و نورِ مَهْ، چون بِرَسَد یکی شود
تو چو مَهی به جانِ من، من بَصَرَم، به جانِ تو

هرچه که در نَظَر بُوَد بسته بُوَد عِمارتَش
آه که چُنین خَرابْ من از نَظَرم، به جانِ تو

در تبریز شَمسِ دین، هست بُلندتَر شَجَر
شاد و بِبَرگ و بانَوا زان شَجَرم، به جانِ تو
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۵۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.