۴۲۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۱۵۶

سیم بَرا زِ سیمِ تو، سیم بَرَم، به جانِ تو
وَزْ میِ نو که داده‌یی، جان نَبَرَم، به جانِ تو

زَخْمِ گِران هَمی‌کَشَم، زَخْم بِزَن که من خوشَم
گرچه دَرونِ آتشم، جُمله زَرَم، به جانِ تو

هر نَفَسی که آن رَسَد، کارِ دِلَم به جانْ رَسَد
گرچه زِ پا درآمدم، جانِ سَرَم، به جانِ تو

شکلِ طَبیبِ عشقِ تو، آمد و داد شَربَتی
خوردم از آن و هر نَفَس من بَتَرَم، به جانِ تو

نورِ دو چَشم و نورِ مَهْ، چون بِرَسَد یکی شود
تو چو مَهی به جانِ من، من بَصَرَم، به جانِ تو

هرچه که در نَظَر بُوَد بسته بُوَد عِمارتَش
آه که چُنین خَرابْ من از نَظَرم، به جانِ تو

در تبریز شَمسِ دین، هست بُلندتَر شَجَر
شاد و بِبَرگ و بانَوا زان شَجَرم، به جانِ تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۵۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.