هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از معشوق خود میخواهد که از زیباییها و خاطرات شیرین گذشته بگوید و از غم و اندوه دوری کند. شاعر به معشوق توصیه میکند که از عشق و زیباییهای طبیعت و خاطرات خوش بگوید و از دنیای فریبنده و ناامیدیها فاصله بگیرد.
رده سنی:
16+
این متن شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم ادبی کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات فارسی دارد.
غزل شمارهٔ ۲۱۸۷
گِرانْ جانی مَکُن ای یار بَرگو
ازان زُلف و ازان رُخسار بَرگو
زِباغِ جانْ دو سه گُل دسته بَربَند
حِکایَتهایِ آن گُلْزار بَرگو
زِحُسنَش گفتنی بسیار داری
مَلولی گوشه نِهْ بسیار بَرگو
زِیادِ دوستْ شیرین تَر چه کار است؟
هَلا مَنْشین چُنین بیکار بَرگو
چه گفتی دی که جوشیدهست خونم؟
بیا امروز دیگربار بَرگو
زِ یادِ عالَمِ غَدّار بُگْذر
زِلُطفِ عالِمُ الْاَسْرار بَرگو
زِلافِ فِتْنهٔ تاتار کم کُن
زِنافِ آهویِ تاتار بَرگو
زِعشقِ حُسنِ شَمسِ الدّینِ تبریز
میانِ عاشقانْ آثار بَرگو
ازان زُلف و ازان رُخسار بَرگو
زِباغِ جانْ دو سه گُل دسته بَربَند
حِکایَتهایِ آن گُلْزار بَرگو
زِحُسنَش گفتنی بسیار داری
مَلولی گوشه نِهْ بسیار بَرگو
زِیادِ دوستْ شیرین تَر چه کار است؟
هَلا مَنْشین چُنین بیکار بَرگو
چه گفتی دی که جوشیدهست خونم؟
بیا امروز دیگربار بَرگو
زِ یادِ عالَمِ غَدّار بُگْذر
زِلُطفِ عالِمُ الْاَسْرار بَرگو
زِلافِ فِتْنهٔ تاتار کم کُن
زِنافِ آهویِ تاتار بَرگو
زِعشقِ حُسنِ شَمسِ الدّینِ تبریز
میانِ عاشقانْ آثار بَرگو
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۸۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.