هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و وفاداری سخن میگوید و از معشوق خود میپرسد که چرا او را فریب میدهد. شاعر از بیوفایی معشوق و ناامیدی خود از بهبود درد عشق میگوید و از او میخواهد که به جای فریب، با وفاداری و صداقت رفتار کند.
رده سنی:
16+
این متن شامل مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از واژگان و مفاهیم پیچیدهتر شعر کلاسیک فارسی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد.
غزل شمارهٔ ۲۱۸۹
بازم صَنَما چه میفریبی تو؟
بازم به دَغا چه میفریبی تو؟
هر لحظه بخوانیاَم کَریمانه
ای دوست مرا چه میفریبی تو؟
عُمری تو و عُمرْ بیوَفا باشد
ما را به وَفا چه میفریبی تو؟
دل سیر نمیشود به جَیحونها
ما را به سَقا چه میفریبی تو؟
تاریک شُدهست چَشم، بیماهَت
ما را به عَصا چه میفریبی تو؟
ای دوست دُعا وظیفه بَندهست
ما را به دُعا چه میفریبی تو؟
آن را که مِثالِ اَمن دادی دی
با خوف و رَجا چه میفریبی تو؟
گفتی به قَضایِ حَق رضا باید
ما را به قَضا چه میفریبی تو؟
چون نیست دَواپَذیر این دَردَم
ما را به دَوا چه میفریبی تو؟
تنها خوردن چو پیشه کردی خوش
ما را به صَلا چه میفریبی تو؟
چون چَنگِ نَشاطِ ما شِکَستی خُرد
ما را به سه تا چه میفریبی تو؟
ما را بیما چه مینَوازی تو؟
ما را با ما چه میفریبی تو؟
ای بسته کَمَر به پیشِ تو جانم
ما را به قَبا چه میفریبی تو؟
خاموش، که غیرِ تو نمیخواهیم
ما را به عَطا چه میفریبی تو؟
بازم به دَغا چه میفریبی تو؟
هر لحظه بخوانیاَم کَریمانه
ای دوست مرا چه میفریبی تو؟
عُمری تو و عُمرْ بیوَفا باشد
ما را به وَفا چه میفریبی تو؟
دل سیر نمیشود به جَیحونها
ما را به سَقا چه میفریبی تو؟
تاریک شُدهست چَشم، بیماهَت
ما را به عَصا چه میفریبی تو؟
ای دوست دُعا وظیفه بَندهست
ما را به دُعا چه میفریبی تو؟
آن را که مِثالِ اَمن دادی دی
با خوف و رَجا چه میفریبی تو؟
گفتی به قَضایِ حَق رضا باید
ما را به قَضا چه میفریبی تو؟
چون نیست دَواپَذیر این دَردَم
ما را به دَوا چه میفریبی تو؟
تنها خوردن چو پیشه کردی خوش
ما را به صَلا چه میفریبی تو؟
چون چَنگِ نَشاطِ ما شِکَستی خُرد
ما را به سه تا چه میفریبی تو؟
ما را بیما چه مینَوازی تو؟
ما را با ما چه میفریبی تو؟
ای بسته کَمَر به پیشِ تو جانم
ما را به قَبا چه میفریبی تو؟
خاموش، که غیرِ تو نمیخواهیم
ما را به عَطا چه میفریبی تو؟
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۸۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.