هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر با استفاده از استعارهها و تشبیهات مختلف، قدرت و تأثیر خود را بر مخاطب بیان میکند. او از تصاویری مانند ویران کردن خانهها، تبدیل آتش به گلستان، و تبدیل مخاطب به شخصیتی بزرگ مانند افریدون و سلطان استفاده میکند تا نشان دهد که چگونه میتواند مخاطب را تحت تأثیر قرار دهد و او را دگرگون کند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق و استعارههای پیچیده است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از تصاویر و مفاهیم مانند ویرانی و قربانی کردن ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.
غزل شمارهٔ ۲۲۰۴
عاشقی بر من؟ پَریشانَت کُنم، نیکو شِنو
کَم عِمارت کُن، که ویرانَت کُنم، نیکو شِنو
گَر دو صد خانه کُنی زنبوروار و موروار
بی کَس و بیخان و بیمانَت کُنم، نیکو شِنو
تو بر آن که خَلْقْ مَستِ تو شوند از مَرد و زن
من بر آن که مَست و حیرانَت کُنم، نیکو شِنو
چون خَلیلی، هیچ از آتش مَتَرس، ایمِن بُرو
من زِ آتش صد گُلِسْتانَت کُنم، نیکو شِنو
گَر کُهِ قافی، تو را چون آسیایِ تیزگَرد
آوَرَم در چَرخ و گَردانَت کُنم، نیکو شِنو
وَرْ تو افلاطون و لُقمانی به عِلْم و کَرّ و فَر
من به یک دیدارْ نادانَت کُنم، نیکو شِنو
تو به دستِ من چو مُرغی مُردهیی وَقتِ شکار
من صَیادم، دامِ مُرغانَت کُنم، نیکو شِنو
بر سَرِ گنجی چو ماری خُفتهیی ای پاسْبان
هَمچو مارِ خسته پیچانَت کُنم، نیکو شِنو
ای صَدَف چون آمدی در بَحْرِ ما، غمگین مَباش
چون صَدَفها گوهراَفْشانَت کُنم، نیکو شِنو
بر گِلویَت تیغها را دست نیّ و زَخْم نی
گَر چو اسماعیل قُربانَت کُنم، نیکو شِنو
دامَنِ ما گیر اگر تَردامَنی، تَردامَنی
تا چو مَهْ از نورْ دامانَت کُنم، نیکو شِنو
من هُمایم، سایه کردم بر سَرَت از فَضْلِ خود
تا که اَفْریدون و سُلطانَت کُنم، نیکو شِنو
هین قَرائت کَم کُن و خاموش باش و صَبر کُن
تا بِخوانم، عینِ قرآنَت کُنم، نیکو شِنو
کَم عِمارت کُن، که ویرانَت کُنم، نیکو شِنو
گَر دو صد خانه کُنی زنبوروار و موروار
بی کَس و بیخان و بیمانَت کُنم، نیکو شِنو
تو بر آن که خَلْقْ مَستِ تو شوند از مَرد و زن
من بر آن که مَست و حیرانَت کُنم، نیکو شِنو
چون خَلیلی، هیچ از آتش مَتَرس، ایمِن بُرو
من زِ آتش صد گُلِسْتانَت کُنم، نیکو شِنو
گَر کُهِ قافی، تو را چون آسیایِ تیزگَرد
آوَرَم در چَرخ و گَردانَت کُنم، نیکو شِنو
وَرْ تو افلاطون و لُقمانی به عِلْم و کَرّ و فَر
من به یک دیدارْ نادانَت کُنم، نیکو شِنو
تو به دستِ من چو مُرغی مُردهیی وَقتِ شکار
من صَیادم، دامِ مُرغانَت کُنم، نیکو شِنو
بر سَرِ گنجی چو ماری خُفتهیی ای پاسْبان
هَمچو مارِ خسته پیچانَت کُنم، نیکو شِنو
ای صَدَف چون آمدی در بَحْرِ ما، غمگین مَباش
چون صَدَفها گوهراَفْشانَت کُنم، نیکو شِنو
بر گِلویَت تیغها را دست نیّ و زَخْم نی
گَر چو اسماعیل قُربانَت کُنم، نیکو شِنو
دامَنِ ما گیر اگر تَردامَنی، تَردامَنی
تا چو مَهْ از نورْ دامانَت کُنم، نیکو شِنو
من هُمایم، سایه کردم بر سَرَت از فَضْلِ خود
تا که اَفْریدون و سُلطانَت کُنم، نیکو شِنو
هین قَرائت کَم کُن و خاموش باش و صَبر کُن
تا بِخوانم، عینِ قرآنَت کُنم، نیکو شِنو
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۰۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.