۵۵۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۲۱۴

خُنُک آن دَم که نِشینیم در ایوانْ من و تو
به دو نَقْش و به دو صورت به یکی جانْ من و تو

دادِ باغ و دَمِ مُرغان بِدَهَد آبِ حَیات
آن زمانی که دَرآییم به بُستانْ من و تو

اَخْتَرانِ فَلَک آیند به نَظّارهٔ ما
مَهِ خود را بِنِماییم بدیشانْ من و تو

من و تو بی‌من و تو جمع شویم از سَرِ ذوق
خوش و فارغ زِ خُرافاتِ پَریشانْ من و تو

طوطیانِ فَلَکی جُمله شِکَرخوار شوند
در مَقامی که بِخَندیم بدان سانْ من و تو

این عَجَب‌تر که من و تو به یکی کُنجْ این جا
هم دَرین دَمْ به عِراقیم و خُراسانْ من و تو

به یکی نَقْشْ بَرین خاک و بَران نَقْشِ دِگَر
در بهشتِ اَبَدیّ و شِکَرستانْ من و تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۱۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.