هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از مخاطب می‌خواهد تا به جای سخنان تلخ و ناراحت‌کننده، از عشق و زیبایی‌ها بگوید. شاعر از مخاطب می‌خواهد که از دلارام و آرامش بخشیدن به دل سخن بگوید و از شر و شور و سخنان ناخوشایند دوری کند. او همچنین از مخاطب می‌خواهد که از عشق و امید و زیبایی‌های زندگی سخن بگوید و از سخنان تلخ و ناراحت‌کننده پرهیز کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۲۲۱۶

تَن مَزَن ای پسرِ خوش دَمِ خوش کام بگو
بَهرِ آرامِ دِلَم، نامِ دلارامْ بِگو

پَردهٔ من مَدَران و دَرِ اِحْسان بِگُشا
شیشهٔ دل مَشِکَن، قِصّهٔ آن جامْ بِگو

وَرْ دَرِ لُطف بِبَستی، دَرِ اومید مَبَند
بر سَرِ بام بَرآ و زِ سرِ بامْ بِگو

وَرْ حَدیث و صِفَتِ او شَر و شوری دارد
صِفَتِ این دلِ تَنگِ شَرَرآشامْ بِگو

چون که رِضوانِ بهشتی تو، صَلایی دَردِهْ
چون که پیغامبرِ عشقی، هَلِه، پیغامْ بِگو

آهِ زندانیِ این دامْ بَسی بِشْنودیم
حالِ مُرغی که بِرَسته‌‌ست ازین دامْ بِگو

سُخَنِ بَند مگو و صِفَتِ قَند بِگو
صِفَتِ راه مگو و زِ سَرانجامْ بِگو

شرحِ آن بَحْر که واگَشتِ همه جان‌ها اوست
که فُزون است زِ ایّام و زِ اَعْوامْ بِگو

وَرْ تَنورِ تو بُوَد گرم و دُعایِ تو قَبول
غَمِ هر مُمْتَحَنِ سوختهٔ خامْ بِگو

شُکرِ آن بَهره که ما یافته ایم از دَرِ فَضْل
فُرصت اَرْدست دَهَد، هم بَرِ بهرامْ بِگو

وَگَر از عامْ بِتَرسی، که سُخَن فاش کُنی
سُخَنِ خاصْ نَهان در سُخَنِ عامْ بِگو

وَرْ ازان نیز بِتَرسی، هَله، چون مُرغِ چَمَن
دَم به دَم زَمزَمهٔ بی‌اَلِف و لامْ بِگو

هَمچو اندیشه که دانی تو و دانایِ ضَمیر
سُخَنی بی‌نُقَط و بی‌مَد و اِدْغامْ بِگو
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۱۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.