هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر با زبانی عاشقانه و پراحساس، از معشوق خود میخواهد که از او دور نشود و به دیگران توجه نکند. شاعر با استفاده از استعارهها و تشبیهات زیبا، از معشوق به عنوان ماه، یوسف زمان، موسی زمان و عیسی قرآن یاد میکند و از او میخواهد که به او وفادار بماند و از او دور نشود. شاعر همچنین از معشوق میخواهد که به او عشق بورزد و از او حمایت کند.
رده سنی:
16+
این متن به دلیل استفاده از مفاهیم عرفانی و عاشقانه و همچنین زبان پیچیده و استعارههای عمیق، برای مخاطبان جوان و بزرگسال مناسب است. درک کامل این متن نیاز به آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی و مفاهیم عرفانی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل میشود.
غزل شمارهٔ ۲۲۲۰
هَله ای شاه مَپیچان سَر و دَستار، مَرو
هَله ای ماه که نَغْزَت رُخ و رُخسار، مَرو
در همه رویِ زمینْ چَشم و دلِ باز کِه راست؟
مَکُن، آزار مَکُن، جانِبِ اَغْیار، مَرو
مَبُر از یار، مَبُر، خانهٔ اسرار مَسوز
گُل و گُلْزار مَکَن، جانِبِ هر خار، مَرو
مَکُن ای یارْ سِتیزه، دَغَل و جنگ مَجوی
هَله آن بار بِرَفتی، مَکُن این بار، مَرو
بَنده و چاکر و پَروَرده و مولایِ توایم
ای دل و دین و حَیاتِ خوشِ ناچار، مَرو
هَله سُرنایِ تواَم، مَستِ نَواهایِ تواَم
مَشِکَن چَنگِ طَرَب را، مَسِکُل تار، مَرو
هَله مَخْمور چه نالی بَرِ مَخْمورِ دِگَر
پَهْلویِ خُم بِنِشین، از بَرِ خُمّار مَرو
هَله جانْ بخش بیا، ای صَدَقاتِ تو حَیات
بِهْ ازین خیر نباشد، به جُز این کار، مَرو
خاتَم حُسن و جَمالی، هَله ای یوسُفِ دَهْر
سویِ مَکّاریِ اِخْوانِ سِتَم کار مَرو
هَلِه دیدارْ مَهِل، بَرمَگُزین فکر و خیال
از عِیان سَر مَکَشان، در پِیِ آثار مَرو
هَله موسیِّ زمان گَرد بَرآر از دریا
دلِ فرعون مَجو، جانِبِ اِنْکار مَرو
هَله عیسیِّ قِران صِحَّتِ رَنْجورِ گِران
از برایِ دو سه تَرسا، سویِ زُنّار مَرو
هَله ای شاهِدِ جان خواجهٔ جانهایِ شَهان
شیوه کُن، لب بِگَز و غَبْغَبه اَفْشار، مَرو
هَله، صِدّیقِ زمانی، به تو خَتم است وَفا
جُز سویِ احمدِ بُگْزیدهٔ مُخْتار مَرو
جِبْرئیلِ کَرَمی، سِدْره مُقام و وَطَنَت
هَمچو مُرغانِ زمین، بر سَرِ شَخْسار مَرو
تو یَقین دار که بیتو نَفَسی جان نَزیَد
دَرِ اِحْسان بِگُشا و پَسِ دیوار مَرو
همه رِنْدان و حَریفان و بُتانْ جمع شُدند
وَقتِ کار است بیا، کار کُن، از کار مَرو
هَله باقیِّ غَزَل را زِ شَهَنْشاه بِجوی
هَمِگی گوش شو اکنون، سویِ گفتار مَرو
هَله ای ماه که نَغْزَت رُخ و رُخسار، مَرو
در همه رویِ زمینْ چَشم و دلِ باز کِه راست؟
مَکُن، آزار مَکُن، جانِبِ اَغْیار، مَرو
مَبُر از یار، مَبُر، خانهٔ اسرار مَسوز
گُل و گُلْزار مَکَن، جانِبِ هر خار، مَرو
مَکُن ای یارْ سِتیزه، دَغَل و جنگ مَجوی
هَله آن بار بِرَفتی، مَکُن این بار، مَرو
بَنده و چاکر و پَروَرده و مولایِ توایم
ای دل و دین و حَیاتِ خوشِ ناچار، مَرو
هَله سُرنایِ تواَم، مَستِ نَواهایِ تواَم
مَشِکَن چَنگِ طَرَب را، مَسِکُل تار، مَرو
هَله مَخْمور چه نالی بَرِ مَخْمورِ دِگَر
پَهْلویِ خُم بِنِشین، از بَرِ خُمّار مَرو
هَله جانْ بخش بیا، ای صَدَقاتِ تو حَیات
بِهْ ازین خیر نباشد، به جُز این کار، مَرو
خاتَم حُسن و جَمالی، هَله ای یوسُفِ دَهْر
سویِ مَکّاریِ اِخْوانِ سِتَم کار مَرو
هَلِه دیدارْ مَهِل، بَرمَگُزین فکر و خیال
از عِیان سَر مَکَشان، در پِیِ آثار مَرو
هَله موسیِّ زمان گَرد بَرآر از دریا
دلِ فرعون مَجو، جانِبِ اِنْکار مَرو
هَله عیسیِّ قِران صِحَّتِ رَنْجورِ گِران
از برایِ دو سه تَرسا، سویِ زُنّار مَرو
هَله ای شاهِدِ جان خواجهٔ جانهایِ شَهان
شیوه کُن، لب بِگَز و غَبْغَبه اَفْشار، مَرو
هَله، صِدّیقِ زمانی، به تو خَتم است وَفا
جُز سویِ احمدِ بُگْزیدهٔ مُخْتار مَرو
جِبْرئیلِ کَرَمی، سِدْره مُقام و وَطَنَت
هَمچو مُرغانِ زمین، بر سَرِ شَخْسار مَرو
تو یَقین دار که بیتو نَفَسی جان نَزیَد
دَرِ اِحْسان بِگُشا و پَسِ دیوار مَرو
همه رِنْدان و حَریفان و بُتانْ جمع شُدند
وَقتِ کار است بیا، کار کُن، از کار مَرو
هَله باقیِّ غَزَل را زِ شَهَنْشاه بِجوی
هَمِگی گوش شو اکنون، سویِ گفتار مَرو
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۱۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.