۳۳۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۴۷

به کشتن من عاجز شتاب، یعنی چه
به قتل صید اسیر اضطراب، یعنی چه

دمی که چهره فروزد ز می، شود روشن
که بر دمیدن آتش ز آب یعنی چه

به تیغ غمزه اش ای دل نگاه حسرت چند
بگو که چیست مرادت، حجاب یعنی چه

دمی که بستهٔ فتراک او شوم دانند
که بوسه های منش بر رکاب یعنی چه

ز ذوق وصل و غم هجر یافتم، عرفی
که چیست عیش بهشت و عذاب یعنی چه
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۴۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.