هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق نافرجام و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او از سم اسب معشوق به عنوان نمادی از درد و رنج یاد می‌کند و بیان می‌کند که دلش از عشق او ضعیف و ناتوان شده است. شاعر از ترس نگاه معشوق، جان خود را در سینه پنهان کرده و مانند مرغی است که از ترس تیر در آشیانه مانده. او از شب‌های سخت هجران می‌نالد و اشک‌های حسرت‌اش همچنان جاری است. در پایان، شاعر اشاره می‌کند که هر کسی که جانی دارد، فدای غمزه‌های معشوق شده است، مگر خضر که در دام عمر جاودانه مانده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۵۴۸

نه بی موجب به خاکم، از سم اسبش، نشان مانده
سمند دولت مهری بر دل این ناتوان مانده

نهان گردیده جان در سینه از بیم نگاه او
چو مرغی کو ز ترس ناوکی در آشیان مانده

شب از هجر تو بس دشوار جان دادم، بیا بنگر
که آب حسرتم در چشم گریان همچنان مانده

فدای غمزه ات شد، هر که جانی داشت، چون عرفی
به غیر خضر کو در دام عمر جاودان مانده
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۴۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.