۳۸۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۵۴

ای نه فلک ز خوشهٔ صنع تو دانه ای
وز قصر کبریای تو عرش آشیانه ای

در تنگنای کوچهٔ شهر جلال تو
وسعت گه زمانه کمین کارخانه ای

پروازگاه طایر صنعت کجا بود
جایی که دارد از دو جهان آشیانه ای

نه توسن سپهر سراسیمه در رهت
تا حکمتت گرفته به کف تازیانه ای

ذات تو قادرست به ایجاد هر محال
الا به آفریدن چون خود یگانه ای

عفوت ثواب دشمن و حلمت گناه دوست
هر گام چیده عاطفت آب و دانه ای

عرفی تمام معصیت اما به دست او
هست از عنایت تو عنان بهانه ای
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۵۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.