۳۰۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۷۱

خوش آن گرمی ز شمع وصل مهرافروزتر باشی
بر افروزی و داغ و در غمت جان سوزتر باشی

برت افسانهٔ ما با نیاز آمیز تر تا کی
ز چشم مست خود خواهم که نا آموزتر باشی

چراغ حسن خود را بر فروز از آتش عشقم
چو خواهی آفتاب من که عالم سوزتر باشی

نگردد بوالهوس، ای تیر، آزرده دل از تو
مگر از ناوک مژگان او دلدوزتر باشی

چنین می خواهمت عرفی که هر چندان وفادشمن
بلا انگیزتر می شد، جفا اندوزتر باشی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۷۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.