هوش مصنوعی: در این متن، یک پیام‌رسان از سوی شاه بهو به نزد پهلوان نامدار می‌آید و پیامی شامل پند، راز، و پیشنهادهای صلح و همکاری را منتقل می‌کند. پیام‌رسان از جانب شاه بهو اعلام می‌کند که هیچ دشمنی با پهلوان ندارد و به جای جنگ، پیشنهاد صلح، هدیه، و حتی ازدواج با دخترش را می‌دهد. همچنین، وعده‌هایی مانند بخشیدن گنج و تاج و تخت به پهلوان را مطرح می‌کند. در نهایت، پیام‌رسان سوگندنامه و پیمان‌نامه را به پهلوان تقدیم می‌کند.
رده سنی: 15+ متن دارای مفاهیم پیچیده‌ای مانند سیاست، جنگ و صلح، و پیمان‌های سیاسی است که برای درک کامل آن، مخاطب نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات حماسی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات قدیمی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار باشد.

پیغام بهو به نزدیک گرشاسب

چو زی خوابگه شد یل نامدار
بیامد همان گه نگهبان بار

که آمد فرستاده ای گاه شام
ز نزد بهو زی تو دارد پیام

بسی پند و رازست گوید نهفت
که با پهلوان باید امشب بگفت

بخواندش سپهدار پیروز بخت
فرستاده آمد سبک پیش تخت

کمان کرد بالا و گفتار تیر
بخواند آفرین بر یل گردگیر

که تا جاودان پهلوان زنده باد
زمانه رهی و اخترش بنده باد

ز شاه بهو هست پیغام چند
از امید و سوگند و پیوند و پند

گزارم چو فرمان دهد پهلوان
دگر کس نداند جز از ترجمان

سپهبد ز مردم تهی ماند جای
فرستاده بر جست خندان بپای

چنین گفت کای افسر انجمن
دبیر شهم منکوا نام من

بهو شاه قنوّج و رای برین
درودت فرستاد و چند آفرین

همی گوید از فرّ و فرهنگ تو
نزیبد به جنگ من آهنگ تو

نه هرگز به جایت بدی کرده ام
نه شاه جهان را بیازرده ام

ترا با من این شورش کار چیست
ز بهر کسان جنگ و پیکار چیست

کسی کز بدش بر تو نامد گزند
چو با او کنی بد ، نباشد پسند

نه هر کش بود چنگ بر جنگ تیز
بود با همه کس به جنگ و ستیز

به هر باد خرمن نشاید فشاند
نه کشتی توان نیز بر خشک راند

اگر از پیِ باژ شاه آمدی
به فرمان او کینه خواه آمدی

ببین هدیه و باژ کز گنج خویش
چه دادست مهراج هر سال پیش

سه چندان دهم من به فرمانبری
دگر خلعت و هدیه ها بر سری

وگر طمع داری به شاهی و گنج
ز من یابی این هر دو بی بیم و رنج

گر آیی برم با سپاه از نخست
به پیمان و سوگندهای درست

سپارم به تو گنج و هم دخترم
بر اورنگ بنشانمت همبرم

گِرم تخت مهراج و بُرّم سرش
ببخشم به تو گنج و هم افسرش

از آن پس سپه سوی ایران برم
به کین تاختن های شیران برم

کنم جایِ ضحاکِ جادو تهی
گرم هفت کشور به شاهنشهی

ازین هرچه گفتم ز گنج و سپاه
ز فرمان و از کشور و تاج و گاه

همه مر ترا باشد از چیز و کس
مرا نام شاهنشهی بهره بس

به سوگند و پیمان ابا منکوا
فرستادم ، اینک خط من گوا

چو یابد خردمند خوبی و گنج
بیندازد از دست و نارد به رنج

چو آهم و خرگوش یابد عقاب
نیارد به درّاج و تیهو شتاب

همی تا سمورست و سنجاب چین
نپوشد ز ریکاشه کس پوستین

بگفت این و آن خطّ و پیمان بداد
ببوسید ، پیش سپهبد نهاد
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۳۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:جنگ دوم گرشاسب با سالاران بهو
گوهر بعدی:پاسخ گرشاسب به نزد بهو
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.