هوش مصنوعی: شاعر در این متن از ناامیدی و رنج خود از دنیای فاسد و ظاهری سخن می‌گوید. او از زیبایی‌های ظاهری که پوششی برای زشتی‌های درونی هستند، انتقاد می‌کند و از گرفتاری در دام دنیای مادی و دوری از معنویت شکایت می‌کند. شاعر از خواننده می‌خواهد که از این دنیای فریبنده دوری کند و به جای آن، به درون و معنویت روی آورد.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم انتقادی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند انتقاد از دنیای فاسد و ظاهری نیاز به تجربه و درک بیشتری از زندگی دارد که معمولاً در سنین بالاتر به دست می‌آید.

غزل شمارهٔ ۲۳۰۳

ناگاه درافتادم زان قصر و سَراپَرده
در قَعْرِ چُنین چاهی، ناخورده و نابُرده

دنیا نَبُوَد عیدم، من زشتیِ او دیدم
گُلگونه نَهَد بر رو، آن روسپی زَردِهْ

گُلْگونه چه آرایَد آن خاربُنِ بَد را؟
آن خارِ فرورفته در هر جِگَر و گُرده

با تارکِ گُل آمد موبَند فروهِشْته
ابرویِ خود از وَسْمه آن کورْ سِیَه کرده

مَنْگَر تو به خَلْخالَش، ساقِ سِیَهَش را بین
خوش آید شب بازی، لیک از سِپَسِ پَرده

رو، دست بِشو از وِیْ، ای صوفیِ روشُسته
دل را بِسُتُر از وِیْ، ای مَردِ سَراِسْتُرده

بَدبَخت و گِران جانی کو بَخت از او جویَد
دربَندِ بزرگی شُد، می‌سوزد چون خُرده

فریاد رَس ای جانان ما را زِ گِرانْ جانان
ای از عَدَمی ما را در چَرخ دَرآوَرْده

خاموش سُخَن می‌ران زان خوش دَمِ بی‌پایان
تا چند سُخَن سازی تو زین دَمِ بِشْمُرده
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۰۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.