هوش مصنوعی:
این متن به بیان قدرت و حمایت الهی از فردی میپردازد که تحت حمایت خداوند قرار گرفته است. در این حالت، حتی خطرناکترین موجودات مانند اژدها و سوسمار به ستایش و رضایت او میپردازند و عناصر طبیعی مانند زهر و سنگ به نفع او تغییر میکنند. همچنین، متن هشدار میدهد که جهل و نادانی میتواند انسان را به سوی نابودی بکشاند و تأکید میکند که اعتماد به سگ و زنجیر (نمادهای قدرت دنیوی) بیش از اعتماد به خداوند (سمیع و بصیر) میتواند ایمان را نابود کند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی است که درک آنها به بلوغ فکری و شناختی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
فیالحفظ والمراقبة
هرکه را عون حق حصار شود
عنکبوتیش پردهدار شود
سوسماری ثنای او گوید
اژدهائی رضای او جوید
نعل او فرق عرش را ساید
لعل او زیب فرش را شاید
زهر در کام او شکر گردد
سنگ در دست او گهر گردد
هرکه او سر برین ستانه نهد
پای بر تارک زمانه نهد
عقل درمانده را بدین درخواند
زانکه درماند هرکه زین درماند
ترسم از جاهلی و نادانی
ناگهان بر صراط درمانی
جاهلی مر ترا به نار دهد
تا ترا کوک و کوکنار دهد
لقمه دیدی که مرد میخاید
گندمی زان میان برون آید
بوده پیش جراد و مرغ و ستور
دیده تاب خراس و تف تنور
داشته زیر آسیای تو پای
که نگه داشتش خدای خدای
از پیِ حفظ مال و نفس و نفس
او ترا بس تو کردهای زو بس
من بگویم ترا به عقل و به هوش
گر ببندی تو پند من در گوش
سگ و زنجیر چون به دست آری
آهوی دشت را شکست آری
پس بدین اعتقاد و این اخلاص
از برای معاش و کسب خلاص
اعتماد تو بر سگ و زنجیر
بیش بینم که بر سمیع و بصیر
نور ایمانت را در این بنیاد
آهنی و سگی به غارت داد
عنکبوتیش پردهدار شود
سوسماری ثنای او گوید
اژدهائی رضای او جوید
نعل او فرق عرش را ساید
لعل او زیب فرش را شاید
زهر در کام او شکر گردد
سنگ در دست او گهر گردد
هرکه او سر برین ستانه نهد
پای بر تارک زمانه نهد
عقل درمانده را بدین درخواند
زانکه درماند هرکه زین درماند
ترسم از جاهلی و نادانی
ناگهان بر صراط درمانی
جاهلی مر ترا به نار دهد
تا ترا کوک و کوکنار دهد
لقمه دیدی که مرد میخاید
گندمی زان میان برون آید
بوده پیش جراد و مرغ و ستور
دیده تاب خراس و تف تنور
داشته زیر آسیای تو پای
که نگه داشتش خدای خدای
از پیِ حفظ مال و نفس و نفس
او ترا بس تو کردهای زو بس
من بگویم ترا به عقل و به هوش
گر ببندی تو پند من در گوش
سگ و زنجیر چون به دست آری
آهوی دشت را شکست آری
پس بدین اعتقاد و این اخلاص
از برای معاش و کسب خلاص
اعتماد تو بر سگ و زنجیر
بیش بینم که بر سمیع و بصیر
نور ایمانت را در این بنیاد
آهنی و سگی به غارت داد
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:فصل اندر درجات
گوهر بعدی:التمثیل فی قوم یؤتون الزکوة
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.