هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و وحدت وجود سخن میگوید. او با استفاده از استعارهها و تشبیههای زیبا، مانند خاک کف پا، ماهی در آتش، و شیر خدا، به بیان مفاهیم عمیق عرفانی و روحانی میپردازد. شاعر همچنین از شخصیتهای تاریخی و اسطورهای مانند ایاز و محمود برای بیان مفاهیم خود استفاده میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و استعارههای پیچیده است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. بنابراین، مناسب برای نوجوانان و بزرگسالان است.
غزل شمارهٔ ۲۳۱۷
ای خاکِ کَفِ پایَت، رَشکِ فَلَکی بوده
جانِ من و جانِ تو، در اصلْ یکی بوده
در خانهٔ نَقْشینی، دیدم صَنَمِ چینی
خون خوارهٔ صد آدم، جانِ مَلَکی بوده
صد ماهِ یَقینَم شُد اَنْدَر دلِ شب پنهان
صد نورِ یَقین دیدم مُشتاقِ شَکی بوده
گفتم به اَیاز ای حُر مَحمود شُدی آخِر
در شاه چه جا کردی، ای آیْبَکی بوده
ای سگ که زِ اصْحابی، در کَهْفْ تو در خوابی
چون شیرِ خدا گشتی، اول سَگَکی بوده
ای ماهیِ در آتش، تو جانِبِ دریا کَش
ای پیشتَر از عالَمْ در وِیْ سَمَکی بوده
شَمسُ الْحَقِ تبریزم هم رَنگِ تو میخیزم
من مُرده تو گِردِ من بَحْرِ نَمَکی بوده
جانِ من و جانِ تو، در اصلْ یکی بوده
در خانهٔ نَقْشینی، دیدم صَنَمِ چینی
خون خوارهٔ صد آدم، جانِ مَلَکی بوده
صد ماهِ یَقینَم شُد اَنْدَر دلِ شب پنهان
صد نورِ یَقین دیدم مُشتاقِ شَکی بوده
گفتم به اَیاز ای حُر مَحمود شُدی آخِر
در شاه چه جا کردی، ای آیْبَکی بوده
ای سگ که زِ اصْحابی، در کَهْفْ تو در خوابی
چون شیرِ خدا گشتی، اول سَگَکی بوده
ای ماهیِ در آتش، تو جانِبِ دریا کَش
ای پیشتَر از عالَمْ در وِیْ سَمَکی بوده
شَمسُ الْحَقِ تبریزم هم رَنگِ تو میخیزم
من مُرده تو گِردِ من بَحْرِ نَمَکی بوده
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۱۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.