هوش مصنوعی: متن بالا روایتگر داستانی است که در آن فردی به نام حسن مورد خیانت و توطئه‌های دشمنان قرار می‌گیرد. دشمنان او بارها سعی در کشتن او با زهر دارند، اما او از این توطئه‌ها آگاه می‌شود و جان خود را نجات می‌دهد. در ادامه، داستان به خیانت یک زن به نام جعده اشاره می‌کند که با وعده‌های دروغین سعی در فریب حسن دارد. در نهایت، حسن با آگاهی از نیت پلید او، از ازدواج با وی امتناع می‌ورزد و این خیانت به ضرر جعده تمام می‌شود. متن با دعا برای حسن و نفرین برای دشمنانش پایان می‌یابد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین پیچیده مانند خیانت، توطئه و مرگ است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال نامناسب باشد. همچنین، استفاده از زبان کلاسیک و مفاهیم عمیق اخلاقی و مذهبی، درک متن را برای سنین پایین دشوار می‌سازد.

سبب قتل امیرالمؤمنین حسن‌بن علی علیه‌السّلام

کرد خصمان برو جهان فراخ
تنگ همچون درونگه درواخ

بی‌سبب خصم قصد جانش کرد
او بدانست و زان امانش کرد

بار دیگر به قصد او برخاست
بی‌گناهی ورا بکشتن خواست

پس سیم بار عزم کرد درست
شربت زهر همچو بار نخست

راست کرد و بداد آن ناپاک
که جهان باد از چنان زن پاک

صد و هفتاد و اَند پاره جگر
به در انداخت زان لب چو شکر

جان بداد اندر آن غم و حسرت
باد بر جام خصم او لعنت

گفت با او ستوده میر حسین
آن مرا اشراف را چو زینت و زین

زهر جان مر ترا که داد بگوی
گفت غمز از حسن بود نه نکو

جدِّ من مصطفی امان زمان
پدرم مرتضی امین جهان

جدِّهٔ من خدیجه زَین زمان
مادرم فاطمه چراغ جنان

جمله بودند از خیانت و غمز
پاک و پاکیزه خاطر و دل و مغز

من هم از بطن و ظَهر ایشانم
گرچه جمع از غم پریشانم

نه کنم غمز و نه بُوَم غمّاز
خود خدا داند آخر و آغاز

هست دانا به باطن و ظاهر
چون توانا به اوّل و آخر

آنکه فرمود و آنکه داد رضا
خود جزا یابد او به روز جزا

ور مرا روز حشر ایزد بار
بدهد در جوارِ جنّت بار

نروم در بهشت جز آنگاه
که نهد در کفم کفِ بدخواه

از چه گویم به رمز وصف‌الحال
کاندرین شرح نیست جای مقال

حق بگویم من از که اندیشم
آنچه باشد یقین شده پیشم

جعدهٔ بنت اشعث آن بد زن
که ورا جام زهر داد به فن

که فرستاد مر ورا بر گوی
بر زمین زن سبوی بر لب جوی

آن که بودش که یافت این فرصت
که برو باد تا ابد لعنت

که پذیرفت ازو درم به الوف
زر و گوهر که نیست جای وقوف

لؤلؤ هند و عقدِ مروارید
که ز میراثهای هند رسید

کین نکو عقد مرا ترا دادم
به تو بخشیدم و فرستادم

گر تو این شغل را تمام کنی
خویشتن را تو نیک‌نام کنی

به پسر مر ترا دهم به زنی
مر مرا دختری و جان و تنی

تا بکرد آنچه کردنی بودش
لیک زان فعل بد نبُد سودش

آنچه پذرفته بود هیچ نداد
مر ورا در دهان نار نهاد

چون پدر گفت با پسر که زنت
جعده باید که هست رای زنت

گفت، آن زن که با حسن ده بار
نخورد بر روان او زنهار

به دروغی دهد سرش بر باد
از خدا و رسول نارد یاد

من برو دل بگو چگونه نهم
به زنی‌اش رضا چگونه دهم

با چو او کس چو کژ هوا باشد
با منش راستی کجا باشد

جان بیهوده کرد در سرِ کار
تا ابد ماند در جهنّم و نار

رفت و با خود ببرد بدنامی
چه بتر در جهان ز خود کامی

صدهزار آفرین بار خدا
بر حسن باد تا به روز جزا

خبرِ آن دلِ پر آذر او
نشنوی جز مه از برادر او
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۳۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:در فضیلت امیرالمؤمنین حسن‌بن علی علیه‌السّلام ذکر الحسن یذهب الحزن
گوهر بعدی:در مناقب امیرالمؤمنین حسین‌بن علی علیهماالسّلام
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.