هوش مصنوعی:
متن داستان مردی را روایت میکند که آیینهای زنگزده در راه مییابد و با نگاه کردن به آن، تصویری زشت از خود میبیند. او از دیدن این تصویر ناراحت میشود و آیینه را به زمین میزند و میگوید که خداوند این زشتی را برای همین آفریده است. سپس به این فکر میکند که اگر آیینه مانند او پرنگار بود، اینگونه خوار نمیشد. در نهایت، متن به این نتیجه میرسد که زشتی و ذلت او ناشی از رفتار و منش خودش است و مقایسهای بین جاهل و دانا انجام میدهد.
رده سنی:
14+
متن دارای مفاهیم عمیق اخلاقی و اجتماعی است که درک آن نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد. همچنین، استفاده از تمثیل و استعاره ممکن است برای کودکان کمسنوسال قابل درک نباشد.
التمثیل فی اَصحابِ الغَفلةِ والجُهّال
یافت آیینه زنگیی در راه
واندرو روی خویش کرد نگاه
بینی پخج دید و دو لب زشت
چشمی از آتش و رخی ز انگِشت
چون برو عیبش آینه ننهفت
بر زمینش زد آن زمان و بگفت
کانکه این زشت را خداوندست
بهر زشتیش را بیفگندست
گر چو من پر نگار بودی این
کی در این راه خوار بودی این
بیکسی او ز زشتخویی اوست
ذُلِّ او از سیاهرویی اوست
این چنین جاهلی سوی دانا
اینت رعنا و اینت نابینا
نیست اینجا چو مر خرد را برگ
مرگ به با چنین حریفان مرگ
واندرو روی خویش کرد نگاه
بینی پخج دید و دو لب زشت
چشمی از آتش و رخی ز انگِشت
چون برو عیبش آینه ننهفت
بر زمینش زد آن زمان و بگفت
کانکه این زشت را خداوندست
بهر زشتیش را بیفگندست
گر چو من پر نگار بودی این
کی در این راه خوار بودی این
بیکسی او ز زشتخویی اوست
ذُلِّ او از سیاهرویی اوست
این چنین جاهلی سوی دانا
اینت رعنا و اینت نابینا
نیست اینجا چو مر خرد را برگ
مرگ به با چنین حریفان مرگ
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:الجهل داءٌ بلا دواءٍ والحمقُ حفرةٌ بلا عُمقٍ
گوهر بعدی:التّمثیل فی نظرالسّوء واحوال الدّنیا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.