۵۱۱ بار خوانده شده

اندر مذمّت شراب گوید

مرد دینی شراب تا چکند
بط چینی سراب تا چکند

چیست حاصل سوی شراب شدن
اوّلش شرّ و آخرش آب شدن

کرده‌ای تو به خاک کوی گرو
نرخ عمرش چو باد خویش دو جو

تو بدان آب دل مگردان خوش
کو از آن آب رفت در آتش

همچو فرعون شوم گردن کش
کز ره آب رفت در آتش

وآتشی کان بودت لونالون
تکیه بر آب روی چون فرعون

گرچه بر روی قلزم از رشتی
بر سر بحر می‌رود کشتی

مثل خمر خوارهٔ پیوست
نزد عاقل کزین میانه بجَست

هست چون حقّه‌باز بی‌آزار
کرده هنگامه بر سرِ بازار

در دل از سرِّ او سروری نه
هرچه او داد جز غروری نه

چون کند عربده ولی شکنست
ور سخاوت کند دروغ زنست

مست کو را دو خوش سخن باشد
نور صبح دروغ‌زن باشد

مست چون صبح کاذبست به فعل
روز و شب همچو جاذبست به فعل
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:اندر مذمّت مال دوست
گوهر بعدی:حکایة و مثل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.