هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از عشق الهی و رنج‌های عاشقانه سخن می‌گوید. او از خداوند طلب نرمش و رحمت می‌کند و بیان می‌کند که رنج عشق تنها بر جگر عاشق وارد می‌شود. شاعر از حالت بی‌خودی و فنا در عشق الهی سخن می‌گوید و از خداوند می‌خواهد که او را به سوی خود جذب کند. در پایان، شاعر از جام جم و وصال الهی سخن می‌گوید و طلب می‌کند که این وصال بدون تأخیر محقق شود.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عشق الهی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده‌ی عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۳۳۰

آن عشقِ جِگَرخواره، کَزْ خون شود او فَربه
ای بارخدا بر ما نَرمش کُن و رَحْمَش دِهْ

روزی که نَریزد خون، رَنجیش بدید آمد
جُز از جِگَرِ عاشق، آن رنج نگردد بِهْ

تیرِ نَظَرت دیدم، جان گفت زِهی دولَت
پُرَّم چو کَمان پُرَّم من از کَششِ آن زِه

من خاکِ دُژَم بودم، در کَتْم عَدَم بودم
آمد به سَرِ گورم عشقَت که هَلا بَرجِه

از بانگِ تو بَرجَستَم، در عَهدِ تو بِنْشَستم
ما را تو تَعاهُد کُن، سالار تویی در دِهْ

بی خود بِنِشین پیشَم، بی‌خود کُن و بی‌خویشَم
تا هیچ نَیَندیشم، نی از کِهْ نی از مَهْ

بر نَطْعْ پیادَسْتَم، من اسپ نمی‌خواهم
من ماتِ تواَم ای شَهْ رُخِ بر رُخِ منْ بَرنِهْ

ای یوسُفِ عیسی دَم، با زَرْ غَم و بی‌زَرْ غَم
پیش آر تو جامِ جَم، وَاللّهْ که تویی سَردِه

زان میْ که ازو سینه صافی‌‌ست چو آیینه
پیش آر و مَدِه وَعده، بر شنبه و پنجشنبه
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۲۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.