هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از عشق و جذابیت معشوق بیصورت سخن میگوید. او از اسرار عشق و جمال معشوق میگوید که در سینهاش پنهان است و از تأثیرات عمیق این عشق بر جان و دل خود سخن میگوید. شاعر همچنین از وابستگی شدید خود به معشوق و تأثیرات روحانی این عشق بر وجودش صحبت میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عشقی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۲۳۳۱
ای دِلْبَرِ بیصورتِ صورتگَرِ ساده
وِیْ ساغَرِ پُرفِتْنه به عُشّاق بِداده
از گفتنِ اسرار، دَهان را تو بِبَسته
وان دَر که نمیگویم، در سینه گُشاده
تا پَرده بَرانداخت جَمالِ تو نَهانی
دلْ در سَرِ ساقی شُد و سَر در سَرِ باده
صُبحی که هَمیراندْ خیالِ تو سواره
جانهایِ مُقدَّس عَدَدِ ریگ، پیاده
وانها که به تَسْبیح بر اَفْلاک بِنامَند
تَسبیح گُسَستند و گِرو کرده سَجاده
جانْ طاقَتِ رُخسارِ تو بیپَرده ندارد
وَزْ هر چه بگوییم، جَمالِ تو زیاده
چون اَشتُرِ مَست است مرا جانْ زِ پِیِ تو
بر گَردنِ اُشتُر تَنِ من بَسته قِلاده
شَمسُ الْحَقِ تبریز دِلَم حامِلهٔ توست
کِی بینم فرزندْ بر اِقْبالِ تو زاده؟
وِیْ ساغَرِ پُرفِتْنه به عُشّاق بِداده
از گفتنِ اسرار، دَهان را تو بِبَسته
وان دَر که نمیگویم، در سینه گُشاده
تا پَرده بَرانداخت جَمالِ تو نَهانی
دلْ در سَرِ ساقی شُد و سَر در سَرِ باده
صُبحی که هَمیراندْ خیالِ تو سواره
جانهایِ مُقدَّس عَدَدِ ریگ، پیاده
وانها که به تَسْبیح بر اَفْلاک بِنامَند
تَسبیح گُسَستند و گِرو کرده سَجاده
جانْ طاقَتِ رُخسارِ تو بیپَرده ندارد
وَزْ هر چه بگوییم، جَمالِ تو زیاده
چون اَشتُرِ مَست است مرا جانْ زِ پِیِ تو
بر گَردنِ اُشتُر تَنِ من بَسته قِلاده
شَمسُ الْحَقِ تبریز دِلَم حامِلهٔ توست
کِی بینم فرزندْ بر اِقْبالِ تو زاده؟
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۳۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.