هوش مصنوعی:
این شعر از مولانا جلالالدین بلخی است که به موضوعات عرفانی و فلسفی مانند مرگ، جدایی، و رهایی روح از قید جسم میپردازد. شاعر از زیباییهای دنیوی مانند نرگس و لاله یاد میکند و سپس به ناپایداری این زیباییها و رهایی روح از قید جسم اشاره میکند. او از طلسم زندگی و دوزخ دنیوی سخن میگوید و به دنبال رهایی و رسیدن به آب حیات است.
رده سنی:
18+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، موضوعاتی مانند مرگ و رهایی روح ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار یا نامناسب باشد.
غزل شمارهٔ ۲۳۳۴
ای طَبْلِ رَحیل از طَرَفِ چَرخْ شنیده
وِیْ رَخْت ازین جایْ بِدان جایْ کَشیده
ای نرگسِ چَشم و رُخِ چون لاله، کجایی؟
از گورِ تو آن نَرگس و آن لاله دَمیده
اَنْدَر لَحَدِ بیدَر و بیبامْ مُقیمی
ای بر دَر و بر بامْ به صد ناز دویده
کو شیوهٔ ابرویِ تو؟ کو غَمْزهٔ چَشمَت؟
ای چَشمِ بَدِ مرگ بِدان هر دو رَسیده
ای دستِ تو بوسه گَهِ لبهایِ عزیزان
در دستِ فَنا مانده تو با دستِ بُریده
اینها همه سَهْل است، اگر مُرغِ ضَمیرت
بر چَرخْ پَریده بُوَد و دامْ دَریده
صورت چه کم آید چه بَرَد جان به سلامت؟
موزه چه کم آید چو بُوَد پایْ رَهیده؟
صد شُکر کُند جانْ چو رَهَد از تَن و صورت
ای بیخَبَر از چاشْنیِ جانِ جَریده
کو لَذَّتِ آب و گِل و کو آب حَیاتی
کو قُبّهٔ گَردونی و کو بامِ خَمیده
یا رَب چه طلسم است کَزان خُلْدْ نَفوریم
ما در تَکِ این دوزخِ اَمْشاجْ خزیده
مَحْسودِ فَلَک بوده و مَسجود مَلایک
وَزْ هِمَّتِ ناپاکْ زِ ما دیو رَمیده
باغ آی و زِ بارانْ سُخَنِ نرگس و گُل چین
نرگس نَدَهَد قطرهٔ از بامْ چَکیده
بَربَند دَهان از سُخَن و بادهٔ لب نوش
تا قِصّه کُند چَشمِ خُمار از رَهِ دیده
وِیْ رَخْت ازین جایْ بِدان جایْ کَشیده
ای نرگسِ چَشم و رُخِ چون لاله، کجایی؟
از گورِ تو آن نَرگس و آن لاله دَمیده
اَنْدَر لَحَدِ بیدَر و بیبامْ مُقیمی
ای بر دَر و بر بامْ به صد ناز دویده
کو شیوهٔ ابرویِ تو؟ کو غَمْزهٔ چَشمَت؟
ای چَشمِ بَدِ مرگ بِدان هر دو رَسیده
ای دستِ تو بوسه گَهِ لبهایِ عزیزان
در دستِ فَنا مانده تو با دستِ بُریده
اینها همه سَهْل است، اگر مُرغِ ضَمیرت
بر چَرخْ پَریده بُوَد و دامْ دَریده
صورت چه کم آید چه بَرَد جان به سلامت؟
موزه چه کم آید چو بُوَد پایْ رَهیده؟
صد شُکر کُند جانْ چو رَهَد از تَن و صورت
ای بیخَبَر از چاشْنیِ جانِ جَریده
کو لَذَّتِ آب و گِل و کو آب حَیاتی
کو قُبّهٔ گَردونی و کو بامِ خَمیده
یا رَب چه طلسم است کَزان خُلْدْ نَفوریم
ما در تَکِ این دوزخِ اَمْشاجْ خزیده
مَحْسودِ فَلَک بوده و مَسجود مَلایک
وَزْ هِمَّتِ ناپاکْ زِ ما دیو رَمیده
باغ آی و زِ بارانْ سُخَنِ نرگس و گُل چین
نرگس نَدَهَد قطرهٔ از بامْ چَکیده
بَربَند دَهان از سُخَن و بادهٔ لب نوش
تا قِصّه کُند چَشمِ خُمار از رَهِ دیده
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۳۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.