۳۵۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۳۳۶

این نیم شَبان کیست چو مهتاب رَسیده؟
پیغامبرِ عشق است زِمحْراب رَسیده

آورده یکی مَشْعَله، آتش زده در خواب
از حَضرتِ شاهَنشَهِ بی‌خواب رَسیده

این کیست چُنین غُلغُله در شهر فَکَنده؟
بر خَرمَنِ دَرویش چو سیلاب رَسیده

این کیست؟ بگویید که در کَوْن جُز او نیست
شاهی به دَرِ خانهٔ بَوّاب رَسیده

این کیست چُنین خوانِ کَرَم باز گُشاده؟
خندانْ جِهَتِ دعوتِ اَصْحاب رَسیده

جامی‌‌ست به دَستَش که سرانجامِ فَقیر است
زان آبِ عِنَب، رنگْ به عُنّاب رَسیده

دل‌ها همه لَرزان شُده، جان‌ها همه بی‌صَبر
یک شَمّه ازان لَرزه به سیماب رَسیده

آن نرمی و آن لُطف که با بَنده کُند او
زان نرمی و زان لُطف به سِنْجاب رَسیده

زان ناله و زان اشک که خُشک و تَرِ عشق است
یک نَغمهٔ تَر نیز به دولاب رَسیده

یک دسته کلید است به زیرِ بَغَلِ عشق
از بَهرِ گُشاییدنِ اَبْواب رَسیده

ای مُرغِ دل اَرْ بالِ تو بِشْکَست زِ صَیّاد
از دام رَهَد مُرغِ به مِضْراب رَسیده

خاموش اَدَب نیست مَثَل‌هایِ مُجَسَّم
یا نیست به گوشِ تو خود آداب رَسیده
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۳۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.