۳۰۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۳۳۷

هَلا ساقی بیا، ساغَر مرا دِهْ
زَرَم بِسْتان، میِ چون زَر مرا دِهْ

به حَقِّ آن کِه در سَر دارم از تو
چو خُم را وا کُنی سَر، سَر مرا دِهْ

به دیگر کَس مَدِه آنْچِم نِمودی
مرا دِهْ آن و آن دیگر مرا دِهْ

سَرَش بُگْشا مگو نامش که آن چیست
اگر زَهر است اگر شِکَّر، مرا دِهْ

ازان میْ جَعفرِ طَیّار خورده‌ست
شُدَم بی‌دستْ چون جَعفر، مرا دِهْ

بِپِیما آن شرابی را که بویَش
بِهْ از مُشک است و از عَنْبَر، مرا دِهْ

سَقاهُم رَبُّهُم، رَطْلی شِگَرف است
نهان از مومن و کافر، مرا دِهْ
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۳۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.